به گزارش سلام لردگان : يکي از مهمترين عوامل رونق فروش کتاب در حوزة ادبيات هر کشوري مديون منتقديني است که جامعه کتابخوان آن کشور به قلم و نگاه آنان اعتماد دارند. اما جامعة ادبي کشور ما به دليل فراز و فرودهايي که در چند دهه اخير گذرانده است، نتوانسته در توليد نخبگاني از اين دست موفق باشد. (که اين قشر از نخبگان جامعه در طول چهار دهه گذشته با جداي از توده هاي گسترده مردمي يا دل در گرو کانون نويسندگان و جريان چپزده داشتهاند يا دستي در زلف روشنفکري غربزده و ليبرال).

تيراژ چند ده هزار تا چند صد هزاري کتابهاي حوزه ادبيات پايداري و مقاومت در يک دهه گذشته آن هم بدون حضور منتقدين روشنفکر (اعم از چپ زده يا غربگرا) خبر از ايجاد مکانيسمي(ساز و کاري) جديد (بر خلاف آنچه در جهان مرسوم است) در کشور ما ميدهد.
اما چه مرجعي توانسته است در کشور ما جاي منتقدين ادبي تاثير گذار را در اين حوزه پر کند؟
در طول بيش از يک دهة گذشته کتابهايي چون "نورالدين پسر ايران" ، "جشن حنابندان"، "خاک هاي نرم کوشک"، "دا"، "پايي که جا ماند"، "قصه فرماندهان"، "زنده باد کميل" ... و دهها اثر ديگر در حوزة دفاع مقدس توانستهاند جامعه نيمه مرده نشر کتاب را با شوکهايي تکان دهنده به ادامه مسير اميدوار کند.

نکته جالب در اين نهضت ادبي اين است که مخاطبين اين دسته از کتاب ها برخلاف ديگر حوزه ها، نه روشنفکرنماهاي کافه نشين؛ بلکه تودههاي گسترده مردمي بوده اند که اکثر آنها از لحاظ اقتصادي از طبقه متوسط به پاييناند و اين يکي ديگر از اعجاب هايي است که در پي اين تغيير مکانيسم در نشر کتاب در سطح کشور شاهد آن بوده ايم.
براي جواب به اين سوال که چه مرجعي توانسته است جاي نخبگان ادبي و منتقدين صادق عرصة ادبيات را در خلاء به وجود آمده بگيرد تنها يک پاسخ ميتوان يافت و آن هم نوشتههاي کوتاهي است که رهبري فرزانه انقلاب پس از خواندن اين کتاب ها بر حاشيه آنان نوشتهاند. حاشيه هايي که حالا ديگر در سطح جامعه به تقريظيه معروفند، که به جرات ميتوان اين رويداد بديع را "نهضت تقريظيه" در ادبيات معاصر ناميد.
نکته تامل برانگيز در اين رويداد اين است که به دليل تفاوت ذاتي نويسندگان حوزه ادبيات پايداري و مقاومت با نويسندگان ديگر حوزه ها (که يکي از اين تفاوتها سابقه اندک اين نويسندگان در اين عرصه قبل از انتشار آثارشان مي باشد) و البته، نوپا بودن بودن اين حوزه از ادبيات، تاکنون هيچ تلاشي در جهت تبيين مباني و تئوريهاي هاي تاثير گذاري يک مرجع تقليد شيعه و يک رهبر سياسي و مذهبي آنهم در عرصه اي که تا کنون حوزه هاي علميه ورود چنداني به آن نداشته اند، نشده است.(حوزه هايي جديدي چون داستان، رمان، شعر نو، سينما، موسيقي و ...).
گويي اين هم از خصلتهاي ذاتي انقلاب ماست که رهبري و تودههاي مردم با سرعت همه عرصهها را در مينوردند و نخبگان و روشنفکران، خسته و کمرمق تلاش ميکنند تا خود را به آنان برسانند و جاي تأسف است که نخبگان جبهه فرهنگي و ادبي انقلاب اسلامي نيز از اين قافله عقب ماندهاند و طي بيش از يک دهه گذشته هيچ صدايي از آنان در تبيين مباني اين اتفاق ميمون و مبارک (که مختص جامعه شيعي و ساختارهاي پوياي آن است) شنيده نشده است.
نکته قابل توجه در رويکرد رهبري انقلاب اين است که بر خلاف منتقدين ادبي ساير جوامع، که يک رويکرد مشخص در ارايه نقدهاي خود دارند با بر هم زدن معادلات مرسوم و پذيرفته شده در عرصه نقد ادبي در سراسر جهان با سبک و شيوه جديد به اين مهم پرداختهاند. که به عنوان نمونه مي توان موارد بسياري را ذکر نمود. که ازآن جمله تقريظ ايشان بر کتاب فرمانده من است که ايشان در خصوص اين تقريظ اينگونه فرموده اند: «من كتاب هايي را كه مي خوانم معمولا پشتش يادداشت يا تقريظي مي نويسم؛ اين كتاب «فرمانده من» را كه خواندم بي اختيار پشتش بخشي از زيارت نامه را نوشتم: السلام عليكم يا اولياء الله و احبائه...».

در هيچ جاي جهان نميتوان نمونهاي از اين نقد ادبي را يافت که سرچشمه در معارف الهي داشته باشد. جالبتر اين که در هيچ جاي جهان نمي توان مردمي را يافت که بخشهايي از يک زيارت نامه بر حاشيه يک کتاب بتواند آنها را چنان ترغيب به خواندن آن کتاب کند که فروش آن کتاب در مدتي اندک رکورد فروش کتاب را بشکند. آنهم کتابي که نه به موضوعات مذهبي يا ادعيه مي پردازد که مجموعه اي از چند خاطره است.
سازوکار ادبيات پايداري و رابطه امامت-امت با اين حوزه، يکي از برکات انقلاب اسلامي است که ميتواند به عنوان الگويي در ديگر حوزهها مورد بررسي قرارگرفته و پياده سازي شود. بيتوجهي به اين سازوکار به معناي از بين رفتن يکي از بهترين فرصتهاي تشيع در عصر حاضر در عرصه سيستم سازي است و اين مهم نه در توان جامعه غفلتزده دانشگاهي که برعهده فعالين فرهنگي جبهه انقلاب اسلامي و حوزه هاي علميه است.
برکات راهي که رهبري فرزانه انقلاب در دو دهه اخير در حوزه ادبيات پايداري پيموده اند (که البته اهتمام ايشان در حوزه ادبيات به قدمت تمام سالهاي زندگي ايشان از نوجواني تا کنون است) تنها شامل بازار نشر کتاب نشده است، بلکه زين پس راهي پيش روي حوزه هاي علميه تشيع گشوده شده تا نسبت به برنامه ريزي و تدوين راهبردهاي لازم در جهت رشد و گسترش بررسي مقوله هاي تاثير گذار اينچنيني(رمان، داستان، شعر ، سينما و ...) در حوزه ها بيش از پيش اقدام نمايند و يقينا ورود مرجعيت تشيع به اين حوزه ها اتفاق مبارکي است که از اين مکتب پويا انتظار مي رود.
يکي ديگر از عوامل تاثيرگذار در رشد و گسترش کتاب خواني در حوزه ادبيات، جشنواره ها و جوايز ادبي است، که در ميان دهها جشنواره و جايزه رنگارنگ ادبي (که البته تاثير چنداني هم در سطح جامعه ندارند) جشنواره ادبي شهيد غني پور توانسته است طي سالهاي گذشته پا به پاي سازوکار امامت-امت در حوزه ادبيات جلو بيايد.

جشنواره ادبي شهيد غني پور مي تواند هم تراز با جشنواره عمار(که در حوزه سينماي انقلاب اسلامي فعال است) در حوزه کتاب نقش ايفا نمايد که بررسي تاثيرگذاري آن در اين حوزه نشان مي دهد هنوز تا جايگاه واقعي خود و تکميل پازل معرفي کتاب هاي حوزه انقلاب اسلامي و گسترش کتاب خواني در اين حوزه فاصله دارد که البته دليل وجود اين فاصله را نبايد در خود جشنواره شهيد غني پور که در بي توجهي صدا و سيما در تبليغ و شناساندن اين جشنواره مهم ادبي و همچنين کاهلي فعالان جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي در ايجاد فضا براي اين جشنواره در سطح جامعه دانست.
انتخاب کتاب «پايي که جا ماند» در جشنواره ادبي شهيد غنيپور به عنوان کتاب سال دفاع مقدس و انقلاب اسلامي نمونه اي از وقايع مهم اين دوره از جشنواره بود. کتاب «پايي که جاماند» از جمله کتاب هايي است که در سازوکار امامت-امت در حوزه ادبيات پايداري توانست در کمتر از يکسال تا پايينترين اقشار کتابخوان جامعه نفوذ کند.
«پايي که جا ماند» در نوع خود تجربه جديدي در عرصه ادبيات پايداري کشور بود که مدت زمان تأثيرگذاري رابطه امامت-امت را در اين حوزه به کمترين زمان در طول دو دهه گذشته رساند و نشان داد که اين سازوکار به سن بلوغ خود رسيده است. از طرفي ورود مقام معظم رهبري در خصوص اين کتاب نيز کمنظير بود به گونهاي که در کمتر از سه ماه، چهار ورود به اين کتاب داشتهاند.
ايشان در تاريخ 2/6/91 در اولين ورود به کتاب «پايي که جا ماند» در تقريظيهاي بينظير در خصوص اين کتاب اينگونه مرقوم فرموده اند: « تاکنون هيچ کتابي نخوانده و هيچ سخني نشنيدهام که صحنههاي اسارت مردان ما در چنگال نامردمان بعثي عراق را، آنچنان که در اين کتاب است به تصوير کشيده باشد. اين يک روايت استثنايي از حوادث تکان دهنده ئي است که از سويي صبر و پايداري و عظمت روحي جوانمردان ما را، و از سويي ديگر پستي و خباثت و قساوت نظاميان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده مي گذارد و او را مبهوت مي کند. احساس خواننده از يک سو: شگفتي و تحسين و احساس عزت است، و از سوي ديگر: غم و خشم و نفرت. کارهاي لازم : ترجمه سليس به زبان هاي عربي و انگليسي ».
همچنين در ديداري که نويسنده کتاب درتاريخ 13/6/91 با ايشان داشتند در اين خصوص اينگونه فرمودند:«... اين کارهايي که از روي ايمان انجام ميشود مثل خشتهاي اوليه محکمي است که بنا را نگه ميدارد. ممکن است اين سنگهاي زيرين ديده هم نشود ولي اثر استحکامش هست...بسيار کتاب خوبي است اين کتاب و حتما بايد ترجمه شود تا بخوانند عرب ها و غير عرب ها.... ».
يا در سخناني در ديدار با فرماندهان نظامي در هفته دفاع مقدس با اشاره به اين کتاب فرمودند: «کتاب اين پسر جوان را من مي خواندم، (سيدناصر حسيني راوي پايي که جا ماند) چي کشيدهاند، چي بوده، چي شده، از کجا به کجا رفتيم، حواسمان نيست!» و آخرين بار در تاريخ 20/7/91 در سفر به خراسان شمالي در توصيه اي به آزادگان فرموده اند: «بنويسيد، مثل کتاب پايي که جا ماند که آن جوان ياسوجي نوشته».
جشنواره شهيد حبيب غنيپور اگر چه سالهاست که به تنهايي و بدون هيچ وابستگي به سازمانها و دستگاههاي دولتي توانسته است مهمترين نقش را در عرصه ادبيات انقلاب اسلامي و دفاع مقدس ايفا کند، اما اين تازه آغاز راه است و کتاب هايي چون دا، پايي که جا ماند و نورالدين پسر ايران نويد بخش رويش جوانههايي جديد در زمين حاصل خيز انقلاب اسلامي است. بيشک بررسي جوانب مختلف اين نهضت جديد که طي سال هاي اخير در حوزه ادبيات رخ داده است ميتواند ما را از شرايطي که در آن گرفتار آمدهايم به ساحل مقصود برساند.
و چه زيبا فرموده اند رهبري فرزانه انقلاب که: «زبان انقلاب و جنگ فقط زبان هنر است».